مسئله مهاجران افغانستانی و رشد «افغان هراسی» در ایران
فعالان حقوق بشری و کارشناسان امور مهاجرت درباره افزایش کم سابقه پدیده «افغانهراسی» در جامعه ایران و تبعات احتمالی آن هشدار میدهند.

استانبول/ امید شمیزی/ خبرگزاری آنادولو
افزایش شمار مهاجران افغانستانی پس از روی کار آمدن مجدد گروه طالبان در این کشور، وضعیت بغرنج اقتصادی و بیکاری مزمن حاکم بر ایران و تلاش برخی گروهها برای بهرهبرداری از احساسات مردم این کشور علیه افغانستانیها در راستای منافع خود، باعث رشد کم سابقه «افغانهراسی» در ایران طی ماههای اخیر شده است.
با تسلط طالبان بر افغانستان در تابستان سال 2021 و بدتر شدن وضعیت حقوق بشری و معیشتی، موج جدیدی از مهاجران افغانستانی راهی کشورهای همسایه شدند. ایران از بیش از چهار دهه پیش میزبان شمار زیادی از مهاجران افغان بوده و طی سالهای اخیر نیز با مهاجرت هرچه بیشتر شهروندان کشور همسایه خود روبرو شده است. این روند نیز مشکلات و مسائل گوناگونی برای شهروندان هر دو کشور به وجود آورده و باعث شده که بسیاری از ایرانیها که خود با مشکلات عدیده اقتصادی و اجتماعی مواجه هستند، نسبت به حضور مهاجران خارجی رویکردی بیش از پیش منفی در پیش گیرند.
براساس دقیقترین آمار مربوط به شمار اتباع خارجی ساکن ایران که مربوط به سرشماری نفوس و مسکن سال 1395 توسط سازمان آمار ایران میباشد، در سال مذکور 1 میلیون و 583 هزار و 979 افغانستانی در ایران زندگی میکردند. این رقم معادل تقریبا 2 درصد از جمعیت کل ایران در سال 1395 به شمار میرود.
با اینحال، احمد وحیدی وزیر کشور ایران پنجم مهر ماه در حاشیه جلسه هیئت دولت در گفتوگو با خبرنگاران، اتباع افغانستانی ساکن ایران را حدود 5 میلیون نفر عنوان کرد. وحیدی با تاکید بر اینکه اتباع خارجی "غیرقانونی" باید به کشور خود بازگردانده شوند، در این باره تصریح کرد: نسبت به ساماندهی اتباع خارجی اقدام خواهد شد. اتباع غیر قانونی باید به کشور خود بازگردانده شوند و کسانی که مجوز حضور دارند باید ساماندهی شوند.
از سوی دیگر آژانس پناهندگان سازمان ملل نیز شمار افغانستانیهایی که در ایران زندگی میکنند را حدود 5 میلیون نفر برآورد کرده است.
وزیر آموزش و پرورش ایران نیز اوایل مهرماه از تحصیل 600 هزار دانش آموز تبعه خارجی در مدارس این کشور خبر داد. پس از اظهارات وزیر آموزش و پرورش، کاربران ایرانی شبکههای اجتماعی، ادعاهایی درباره حضور 10 تا 15 میلیون شهروند افغانستان در ایران مطرح کردند.
انتشار مطالب مرتبط با ادبیات «بیگانه هراسی» در میان کربران ایرانی شبکههای اجتماعی طی ماههای اخیر رشد بسیاری داشته و در هفتههای اخیر حملات کلامی در برخی از موارد تبدیل به حملات و خشونت فیزیکی علیه مهاجران افغان شده است. در روزهای گذشته چندین ویدئوی ناراحت کننده از آزار و اذیت شهروندان افغانستانی مقیم ایران در شبکههای اجتماعی منتشر و حتی حملاتی نیز به منازل افغانها در شهرهای مختلف ایران گزارش شده است.
فردین بایندر، دانشجوی دکترای جامعه شناسی و محقق موسسه هانس بوکلر آلمان در امور پناهندگان در گفتوگو با آنادولو با اشاره به روند روبه رشد «افغانهراسی» در ایران، درباره علل این مسئله میگوید:
«مسئله مهاجرت و پناهندگی یک مسئله بسیار پیچیده است. اول از همه اینکه ورود یک گروه انسانی بهویژه با مولفههای فرهنگی متفاوت به کشور دیگری معمولا با یک سری تحولات و تنش همراه است. منتها بسته به فضای سیاسی، جامعه مدنی و نوع حکومتداری کشور مقصدی که مهاجران وارد آن میشوند، سعی میشود پدیده مهاجرت با کمترین آسیبها مدیریت شود. طبیعتا در دوره هایی که کشور میزبان با مشکلات اقتصادی، تورم و بیکاری مواجه است نیز تنش میان مردم کشور میزبان و مهاجران بیشتر میشود. حتی در کشوری مثل آلمان با اینکه فضای دموکراتیک بر آن حاکم است نیز احزابی مانند حزب آلترناتیو برای آلمان (آ.اف.د) که مهاجران را هدف قرار میدهد، پیدا میشوند. اینگونه گروهها و احزاب سعی میکنند مهاجران و پناهندگان را به عنوان عامل اصلی مشکلات کشور مقصد به ویژه مشکلات اقتصادی معرفی کنند که البته چنین رویکردهایی تماما بر ضد حقوق بشر و کنوانسیون ژنو بوده و قابل توجیه نیست. حال شما این را مقایسه کنید با وضعیت مهاجران در کشوری مثل ایران که از یک استبداد تاریخی رنج میبرد و جامعه مدنی فعال و آگاه به آن معنا ندارد که بتواند رفتارهای ضدمهاجرتی نظام سیاسی را کنترل کند.
در واقع ریشه مسئله بیشتر مربوط میشود به بحران هویتی در ایران؛ یعنی از زمان تشکیل دولت-ملت شبه مدرن در ایران که به اصطلاح توسط رضا خان تشکیل شد، مفهوم دولت-ملت مذکور به طور کلاسیک برپایه حذف هویتهای دیگر و پررنگ کردن یک زبان و هویت خاص یعنی فارسی شکل گرفت و برپا شد. اگر به هویت رسمی در ایران، دین رسمی را نیز اضافه نماییم، تبعیض سیستماتیک حالت ایدئولوژیک هم به خود میگیرد و در سطوح مختلف بر مردمان ساکن ایران اعمال میشود. ما در ایران به ترتیب شهروند درجه یک، دو و سه داریم. وقتی در چنین جامعهای با گروه مهاجری مانند مهاجران افغانستانی مواجه میشویم نیز نتیجه همان چیزی خواهد بود که امروز شاهد آن هستیم. قبل از موج اخیر ضد افغانستانی که در ایران باب شده نیز مشکلات زیادی در رابطه با این مسئله وجود داشت. اکثر افغانستانیها علیرغم سالها زندگی در ایران یا حتی فرزندانشان که در ایران متولد شده اند نیز با مشکلات زیادی برای گرفتن حق شهروندی روبه رو هستند و حتی این امر برای اکثریت به امری غیرممکن تبدیل شده است. مهاجران حتی از مشکلات عدیده ای چون عدم امکان باز کردن یک حساب ساده بانکی به نام خود رنج میبرند. در چنین جامعه ای تنش میان شهروندان و جامعه مهاجران در مقایسه با کشورهای توسعه یافته اروپایی بسیار عمیق تر و گسترده تر خواهد بود. ریشه های این مسئله را نیز باید در تبعیض سیستماتیک و رسمی و بحران هویتی جست.
در وضعیت کنونی ایران که نظام سیاسی با مشکلاتی چون مشروعیت، مشکلات اقتصادی، تضاد طبقاتی و فقر مواجه است، بسیار طبیعی است که حتی خود نظام حاکم نیز از پدیده مهاجر یا پناهنده افغان به عنوان بز گناه (بهانه و دستاویز) استفاده کند. اصطلاح بز گناه مربوط به میتولوژی یهودی است که طبق آن خاخامها گناههای قبیله یا جامعه را در گوش یک بزغاله میخواندند و سپس با راندن آن به جنگل و خورده شدن آن بز توسط گرگ یا دیگر حیوانات در پی بخشیده شدن گناهان جامعه خود بودند. الان هم متاسفانه مهاجران افغانستانی چنین وضعیتی را در ایران دارند و نظام حاکم نیز به نوعی میخواهد ناکاستیهای خود به خصوص در حوزه اقتصادی را به گردن مهاجران افغانستانی بیاندازد و از خود رفع مسئولیت کند. بدین شیوه که مهاجران افغانستانی به عنوان عوامل بیکاری، گرانی یا کمبود برخی اجناس در بازار و عدم بهرهمندی خود ایرانیها از فرصتها و امکانات معرفی میشوند. اینگونه اقدامات به نفع حکومت هم هست. به ویژه وقتی که با تبعیض سیستماتیک و تبعیض دینی حاکم بر جامعه ایرانی همراه میشود، توده مردم هم با این موج همراهی میکنند. منتها به دلیل اینکه دولت ایران به کنوانسیون حقوق پناهندگان یا کنوانسیون ژنو متعهد است، مانند سایر کشورهای عضو سازمان ملل ملزم به رعایت حقوق انسانی پناهندگان میباشد.
در سطح کلان نیز دولت مسئول حل و فصل مشکلات پناهندگان است. در دنیا برنامههای مختلفی توسط کشورهای متعدد به منظور ادغام مهاجران با جامعه میزبان اجرا شده و دولت ایران هم میتواند از این طرحها و برنامه ها استفاده کند. از سوی دیگر بزرگترین مشکل ادغام مهاجران در جامعه میزبان مشکل زبان یا سد زبانی است که این مشکل برای ایران چندان مطرح نیست، چرا که اغلب مهاجران افغانستانی زبان فارسی را بلد هستند. این مسئله نیز هزینههای انتگراسیون را برای دولت میزبان بسیار کم میکند اما با توجه به نوع حکومت کنونی، سابقه تاریخی و به ویژه وضعیت اقتصادی ایران، حکومت این کشور نه اراده کافی و نه توان اقتصادی لازم برای برنامه ریزی و اجرای برنامههای ضروری به منظور انتگراسیون و ادغام مهاجران را ندارد. چرا که دولت ایران حتی در مواقعی از مهاجران استفاده ابزاری می کند. از فرستادن آنها برای جنگ در سوریه گرفته تا نشان دادن اینکه اساس بدبختی و فقر اقتصادی حاکم بر کشور مهاجران افغانستانی هستند».