تردید نسبت به موفقیت دولت روحانی در ایران
یک پژوهشگر ارشد مسائل سیاسی در تهران گفت حسن روحانی با وعده تحول ایران، رهایی آن از تحریمها، گسترش آزادیها و بهبود اوضاع داخلی در انتخابات پیروز شد، اما امروزه همه جا سخن از ناکارآمدی دولت اوست و حتی حامیانش درباره توانایی وی تردید دارند.
استانبول/خلیل محمدی؛ مقاله تحلیلی/خبرگزاری آناتولی
خلیل محمدی، پژوهشگر ارشد مسائل سیاسی و اجتماعی در ایران در یک مقاله اختصاصی برای خبرگزاری آناتولی نوشت: "حسن روحانی با شعار تغییر، مدیریت معتدل و درست ایران و بیرون آوردن آن از بحران تحریم و خطر جنگ رأی آورد و قولهای بسیاری در باب گسترش آزادیهای اجتماعی و سامان دادن به اوضاع داخلی نیز داد، اما این روزها همه جا سخن از ناکارآمدیهای دولت اوست. حتی کسانی که به وی رأی دادهاند، درباره توانایی اش به تردید افتادهاند".
محمدی در این مقاله اختصاصی اظهار داشته است:
«روحانی با شعار تغییر، مدیریت معتدل و درست کشور و بیرون آوردن آن از بحران تحریم و خطر جنگ رأی آورد و از سوی دیگر قولهای بسیاری در باب گسترش آزادیهای اجتماعی و سامان دادن به اوضاع داخلی نیز سر داد. همه ایرانیان سخنان او را در نقد سانسور و محدودیت اینترنت به یاد دارند و این که او و دولتش با فیلترینگ مخالفاند. روحانی میگفت قصد دارد دست نظامیان را در اقتصاد ایران کوتاه کند و حتی نقدهای بسیاری نیز بر رفتار قوه قضائیه ایران داشت. در مناظره با نامزدی دیگر ـ محمدباقر قالیباف ـ تلویحا سرکوب معترضان خیابانی را تقبیح کرد. تنشزادیی با کشورهای دیگر نیز از شعارهای دیگر او بود. حتی آروزی رفع حصر میرحسین موسوی و مهدی کروبی نیز رأی بسیاری از مردم را برای او به ارمغان آورد.
اینک پس از چند سال، نه تنها روحانی به بیشتر وعدههای خود عمل نکرده بلکه بسیاری از مردم معتقدند که او عملا پا بر جای پای دولت پیشین گذاشته است؛ تحریمهایی که با امضای برجام رفع شدند، دوباره باز خواهند گشت و اثرات آن از هم اکنون نمودار شده است . در چند ماه گذشته، ارزش ریال ایران به شدت سقوط کرد و مردم بخشی از داراییهای خود را به کل از دست دادند، نظامیان هنوز بر مسند اقتصاد ایران نشستهاند، فیلترینگ و محدودیت اینترنت به طرز کمسابقهای اعمال شده است.
روابط ایران با کشورهای دیگر به خصوص همسایگان عرب به بدترین وضعیت خود در چهار دهه اخیر رسیده، در چند ناآرامی اخیر در ایران، مردم سرکوب شدند و وزیر کشور روحانی حمله به اموال مردم و تخریب آنها را به بهانه مقابله با معترضان امری ناگزیر و وجیه توصیف کرد، در چند شهر ایران در ناآرامیها ـ که عمدتا ریشه اقتصادی داشتند ـ چند نفر کشته و صدها نفر به زندان افتادند و بدتر از همه، این که مشکلاتی در اداره کشور پیش آمده که حتی در زمان احمدینژاد هم پیش نیامده بود مانند قطعی هر روزه برق شهرهای ایران و بیآبی برخی شهرهای مهم و سرکوب معترضانی که میگویند تنها خواسته آنها «آب» است. از آرزوی رفع حصر نیز باید گذشت زیرا از اساس به دست فراموشی سپرده شده است.
-علتیابی ناکارآمدیها
شاید روحانی مشکلات بزرگ کشور را قدری ساده دیده بود و شاید پیشبینی او آن بود که با امضای برجام، عمده مشکلات کشور حل خواهد گشت و گمان میکرد که هسته اصلی قدرت در ایران، حاضر است برای رفع تحریمهای کمرشکن دوره اوباما به دست دولت اعتدال، به روحانی امتیازاتی دهد و به مطالبات رأیدهندگان به او تن دردهد؛ اما واقعیت این است که هسته قدرت در ایران، تنها به امضای برجام رضا داد و دیگر مطالبات را نه تنها نادیده گرفت بلکه مسئولیت امضای همین برجام را از هم خود سلب کرد و در همان حال که خود بانی پشت پرده و امضاکننده اصلی برجام بود، آن را یک توافق ناقص از سوی دولت روحانی خواند که حقوق ایران در آن به صورت کامل در نظر گرفته نشده است.
با روی کارآمدن ترامپ در آمریکا و خروج آمریکا از برجام، نظام اسلامی، ناباورانه، همین برجامی را که ناقص میخواند، از دست داد. طبعا طبق سنت نظام اسلامی، شکست برجام هم (همچون امضای آن) بر گردن هسته اصلی قدرت نبود و این دولت منتخب مردم است که مسئولیت همه را برگردن می کشد. اینک، دولت ایران مسئول عهدشکنی امریکا نیز به حساب میآید. دولت متهم است که تدابیر لازم را برای بستن راه خروج امریکا و طرفهای ایران در برجام نیندیشیده است.
واقعیت این است که سخن بالا، چندان هم بیراه نیست؛ مسئولیت شکست برجام و بحران مالی، اقتصادی و اجتماعی اخیر ایران بر گردن دولت روحانی هم هست؛ اما نه به آن معنایی که نظام اسلامی قصد میکند. مسئولیت این وضعیت بر عهده دولت است از این رو که روحانی از کارشکنیهای هسته اصلی قدرت در ایران بر سر راه گامهای بعدی و لازمه برجام، جلوگیری نکرد و به خواستههای منافی برجامِ هسته اصلی قدرت تن داد و مدام در برابر بخش انتصابی حکومت ایران، عقب نشست و از او بی چون و چرا اطاعت کرد. شکست برجام فقط به دست ترامپ کلید نخورد بلکه بیشتر معلول رفتار ایران در دوره پسابرجام است.
چند روز پیش زنگنه وزیر نفت به این نکته اشاره کرد و با اشاره به سنگاندازیهای هسته اصلی قدرت بر سر راه حضور شرکتهای خارجی در صنعت نفت ایران گفت: «اگر در کار وزارت نفت تاخیر نینداخته بودند و پنج قرارداد دیگر همانند توتال منعقد شده بود و همچنین صادرات نفت کشور چهار میلیون بشکه در روز بود، دیگر آمریکا نمی توانست نفت ایران را تحریم کند.»
سخن کوتاه آن که دولت پس از امضای برجام باید اقداماتی را انجام میداد که نداد و برای همین رفته رفته کنترل اوضاع داخلی و خارجی از دستش خارج شد و برجام نیز آسیب پذیر ماند. اولین اقدام دولت باید دعوت از سرمایهگذاران خارجی و شرکتهای تجاری و صنعتی بزرگ میبود و بستن فوری قراردادهای بزرگ با آنها یعنی درگیر کردن سرمایه آنها در ایران. البته آمدن سرمایهگذاران نیاز به این دارد که اطمینان یابند کشور باز تحریم نمیشود و سرمایه به خطر نمیافتد.
برای یافتن این اطمینان نیز یک اطمینان دیگر لازم است و آن این است که اطمینان یابند که آنچه باعث تحریمها و انزوای ایران شده، از بین رفته. این اقدامات از ذهن دولت دور نبود ولی انحصارطلبان و هسته اصلی قدرت به صورتی همهجانبه و گسترده شروع به اقداماتی کردند که نشان میداد که در ایران اوضاع سیاسی هیچ تغییری نکرده و هیچ تضمینی در کار نیست بر این که سیاست و رفتار سیاسی ایران همان نباشد که باعث و بانی تحریمها شد.
اصولگرایان پیرو رهبری نظام اسلامی در مراکز قدرت، حتی برای قرادادهای جزئی دولت با شرکتهای چند ملیتی که در جهان ما قراردادهایی کوچک به شمار میآیند، شروع به سر و صدا و اعتراض کردند. در نماز جمعهها، بدگفتن از ورود شرکتهای خارجی تبدیل به یک موضوع سراسری و اصلی شد. فیلمهای مستندی فورا در این باره ساخته شد که شرکتهای بزرگ خارجی، قصدی جز چپاول و وابسته کردن و غارت کشور ندارند و از همه توان رسانهای خود علیه این اقدام دولت استفاده کردند و از سویی دیگر فشارهای واقعی در مجلس و مراکز بالای قدرت بر دولت وارد ساختند.
بر این بیافزایید مانورهای نظامی خارج از اختیارات دولت را که نه تنها ادامه یافتند که بیشتر هم شدند. بیانات تهدیدآمیز نسبت به کشورهای منطقه بلندتر و بیشتر شده است. اینها همه، شرکتهای خارجی را برای ورود به ایران، دچار تردید کردند و همچنین بانکهای معتبر دنیا را برای معامله با ایران. بنابرین، اقدام دیگر، باید توقف اقدامات تحریکآمیز مانند مانورهای نظامی میبود که انجام نشد.
سومین اقدام، میباید خروج نیروهای نظامی ایران از برخی کشورهای همسایه و ناهمسایه میبود. اگر این اقدام هم برای هسته اصلی قدرت، خیلی گران و ناممکن میبود، دست کم ظاهرسازی ممکن بود. ایران میتوانست از میزان رجزخوانی و تظاهرات نظامیان در منطقه بکاهد. حتی میتوانست حمایت نظامی از برخی دولتها و گروههای بدنام منطقه را مخفی کند؛ نه اینکه آشکارا در تریبونهای رسمی و مهم همچنان به عمد بر مشی گذشته پای بفشارد.
در حالی که ظریف وزیر امور خارجه روحانی، میکوشید در پای میز مذاکره اعتماد کشورها را به خود جلب کند و در حالی که وزیرانی مانند وزیر صنایع و نفت در حال مذاکره با شرکتهای خارجی بودند، نظامیان اقدامات تحریکآمیز خود را چند برابر کردند و نشان دادند که ایران و منطقه، چندان هم برای سرمایهگذاری امن نشده و تغییری روی نداده و ایران فقط به خاطر یک مشت دلار(مسدود شده در بانکهای غرب) یک توافق محدود را امضا کرده است.
-نتیجه
روحانی به هر دلیلی (که پرداختن به آن نیز نیازمند یک بحث مفصل است) به هسته اصلی قدرت تمکن داد و تسلیم او شد و عملا دست و بال خود را بست و راه را برای معضلاتی مانند همکاری نکردن بانکها و موسسات معتبر مالی جهان، سقوط ارزش ریال و امکان خروج امریکا از برجام و بازگشت تحریمها تا حدود بسیاری باز کرد.
این روزها بسیاری از ایرانیانی که به امید تغییر پای صندوق رأی رفتند و به روحانی رأی دادند، در این اندیشهاند که به آنان خیانت شده است. به نظر آنان، بخش انتصابی حکومت و هسته اصلی قدرت، توانسته است آن بخش از روحانی را که با مردم بوده است، قیچی کند و دور بریزد و آن بخش را که با خودش بوده، باقی بگذارد. مردم روحانی را مقصر ماجرا قلمداد میکنند که با عقبنشینیهای مکرر، خود را تا درجه یک نامزد از جناح مقابل به زیر آورد.
مردم میپرسند: چه سودی برای رأی دادن به کسی مثل روحانی متصور است که اینک همچون نامزد گروه مقابل رفتار میکند و به راستی، اگر یکی از آن سو رییس جمهور میشد، چه میکرد که روحانی نکرد؟ آنان میگویند رأی ما برای تغییر بود هرچند اندک؛ ولی چه تغییری روی داده جز ویرانی بیشتر کشور؟ آیا بهتر نیست وقتی رأی ما در رفتار حکومت اثرگذار نیست، مسئولیت همین رأی را هم بر گردن جناح مقابل بیندازیم و دیگر پای صندوق نرویم؟
گروهی پرشمار از مردم ایران معتقد شدهاند که غیر از مسئله بالا، روحانی به لحاظ تخصصی و شخصی نیز گویا شایستگی لازم را ندارد و او حتی در همان امور اجرایی که در آنها از سوی هسته اصلی قدرت، آزاد گذشته شده، بسیار ضعیف عمل کرده است. ادارات، وزارتخانهها، بانکها و دستگاههای دولتی بسیار ناکارآمد شدهاند. هیچ تغییری مثبت در فعالتر و پویاتر شدن این دستگاهها روی نداده و بل ضعیفتر و ناتوانتر و فاسدتر شدهاند. برای نمونه، در تابستان امسال برای اولین بار در دهههای اخیر کشور با کمبود شدید برق رو به رو شده است. روحانی در همین عرصهها نیز کوتاهی مفرط کرده است.
اینک باید صبر کرد و دید که آیا روحانی میخواهد دوره ریاست جمهوری خود را با همین مشی پایان دهد و بخشی مهم از مردمان معترض، ولی امیدوار به تغییر را از حضوری دیگر در پای صندوق رأی با عنوان «دولت تدبیر و امید» ناامید کند یا تغییر مشی میدهد و در مدت باقیمانده، وفاداری خود را به آرمانهای مردم در عمل نشان خواهد داد. با توجه به رفتار و مواضع اخیر روحانی و دولت ایران در سیاست داخله و خارجه، بعید است که در سیاستها و عملکرد او و کابینهاش تغییر محسوسی را شاهد باشیم».